آمریکایی که من شناختم

دیده ها و شنیده های من از سرزمین فرصتهای طلایی

آمریکایی که من شناختم

دیده ها و شنیده های من از سرزمین فرصتهای طلایی

دیدار با خاتمی

چیزی که فکر نمیکردم تو زندگیم اتفاق بیفته دیدار با خاتمی بود

دیروز بعد از کلی بدبختی نرگس و من موفق شدیم که دعوتنامه بگیریم و در جلسه ای که در اون خاتمی با سران مسلمان آمریکای شمالی داشت شرکت کنیم.

 

 

بعد از مدتی انتظار خاتمی همراه با اسکورت ماشینهای متعدد و مردهای مسلح به هفت تیر و مسلسل به مسجدی که بیت العلم نامیده میشد آمد. ایرانیان جمع به احترامش بلند شدیم و بقیه حضار هم بدنبال ما از جایشان به نشان احترام بلند شدند. باورم نمیشد، برای یک لحظه مردی که ۸ سال رییس جمهور ایران بود در فاصله ای کمتر از یک متری من قرار داشت. آرام آرام، همراه با لبخند همیشگیش به سمتی رفت که برای او در نظر گرفته شد.

در ابتدای سخنش (به زبان انگلیسی) از همه عذر خواست که بزبان فارسی صحبت خواهد کرد و ادامه داد که آقای فیاضی سخنانش را به انگیسی ترجمه خواهد کرد. بعد هم گفت که ایشان (آقای فیاضی) میتوانند حرفهای مرا عوض کنند چرا که ایشان از علما هستند و مردم باور دارند  که علما میتوانند هر حرفی را عوض کنند. این گفته همه را به خنده واداشت و خود خاتمی هم لبخندی زد.

گفته هایش را در دو مبحث خلاصه کرد. مبحث اول این بود که اسلام بر مبنای دانش بنا شده و هر کجا که بیت الاسلام است در واقع بیت العلم است و در مبحث دوم هم به بحث دین و دنیا پرداخت. او گفت که دینداری به معنای ترک دنیا نیست. تاکید کرد که انسان باید همانگونه که به جنبه معنوی زندگی میپردازد به جنبه مادی هم بپردازد. یه جای صحبتش گفت : مفهوم زندگی باید در اقلیم روح جاری شود. که مترجم بیچاره که تازه ایرانی هم نبود نتونست اون رو به انگلیسی ترجمه کنه و از همه عذر خواست و گفت نه فارسی و نه انگلیسی زبان مادری او نیست. خاتمی هم در جواب گفت: من گفتم تو حرفهای منو عوض میکنی و حضار دوباره خندیدند.

وسط صحبتهایش میکروفنی که به سینه اش وصل بود به زمین افتاد. با حالتی شوخی آمیز عبایش را باز کرد تا ببیند شاید میکروفن لای عبایش رفته. بعد هم خودش خم شد و میکروفن را از زمین برداشت و با مهربانی که کسی که به سمتش رفت تا کمکش کند گفت که کمکی لازم نیست.

امروز هم یک سخنرانی دیگه داشت در لیک فورست کالج. منهم بعد اینکه تمام محتویات جیبمو چک کردن و تلفن همراهمو ازم گرفتن رفتم تو. برای اولین بار پرچم زیبای ایران رو برافراشته در کنار پرچم آمریکا میدیدم و برای هزارمین بار از خودم پرسیدم که چرا باید ما هزاران جا پرچم آمریکا رو روی زمین نقاشی کنیم و از روش رد بشیم در حالی که اینکار در هیچ جای آمریکا انجام نمیشه.

یکی از خاتمی پرسید: بنظر شما ضعفهای دولت ایران چیه؟ و خاتمی در جواب گفت: بیا ایران، من مفصل برات میگم، اینقدر از اشکالاتش میدونم که میتونم ساعتها در موردش حرف بزنم.

تمام سئوالات را با متانت و دقیق پاسخ میداد. در پایان جلسه هم گفت که چون باید سی ان ان مصاحبه کند باید برود و نمیتواند به سئوالات بیشتری پاسخ دهد و در آخر گفت: خوب شد این جلسه برقرار شد تا من بتوانم برای جلسه ام با سی ان ان تمرین کنم. همانطور که آرام و با متانت و لبخند همیشگیش وارد شده بود از جلسه خارج شد و همراه اسکورت و همراهان مسلح از صحنه خارج شد. در بامهای ساختمانهای اطراف برای امنیت بیشتر، تک تیراندازها آماده بودند تا جلوی اتفاقات احتمالی را بگیرند.

یاد جمله ای افتادم که میگفت: خاتمی بزرگتر از آن بود که قدرت او را مست کند.

من واقعا امیدوارم که او به اهدافش در برنامه گفتگوی تمدنها دست پیدا کند. برای اطلاعات بیشتر روی لینک زیر کلیک کنید:

http://news.gooya.eu/politics/archives/052570.php

  

 

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
نازنین مریم چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:20 ق.ظ http://nazaninmaryam.blogfa.com

سلام
هیچ وقت از این چیزها زیاد سرم نمی شه خوندم چون می خواستم بدونم نظر خاصی نمی دم چون چیز زیادی نمی دونم
همیشه شاد باشید

هیرودیا پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:17 ق.ظ http://mahaket.persianblog.com

بابا لینکی که گذاشتی واسه ما فیلتر شده ست!!!!

بهنام پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:44 ب.ظ http://14bedar.persianblog.com

هیرودیا راست میگه :) لطف کن و برای من هم ایمیلش کن... شرمنده

سلام

مللب رو براتون ایمیل کردم.

وحید و مریم جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:24 ق.ظ http://vahid-59.blogfa.com/

دیدار با سید جلیل قدر مردم محبوب جهان اسلام سید محمد خاتمی واقعا افتخاری بزرگ است خاتمی افتخار جهان اسلام و ایرانی ها است از اینکه با او دیداری داشتید خوش به حالتون

اکسیر یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:12 ق.ظ http://exir.blogspot.com

سلام. نمی دونم مطلب شما رو کجا خوندم ولی آدرستون رو برداشتم تا به وبلاگت سر بزنم. خیلی خوشحالم که شما هم هنوز از اون افرادی هستین که عاشقانه خاتمی رو دوست داری. (درست عین خودم!) دیدم بد نیست این لینک رو بهت بدم تا یه نگاهی بهش بندازی. جریان مراسم عقد کنان من و خانومم توسط آقای خاتمی!
http://exir.blogspot.com/2006_04_01_exir_archive.html#114565690948045858
خوش باشی همیشه

ایران امروز دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:53 ق.ظ http://30yasat.blogsky.com

سلام

گزارش خوبی نوشته بودی. من متن را از خبرگزاری انتخاب خواندم. بعد هم آمدم و تشکری کرده باشم. موفق باشی

سلام چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:09 ق.ظ

سلام . اگر ممکنه لطفا برای من هم ایمیلش کنید . شاد باشید و پاینده ... .

امیر چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:46 ق.ظ http://www.amir151.blogfa.com

خوش باشید

سمی سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:07 ب.ظ

در جواب نامه ای دوشیزه گنجی نوشتن در واقع به پرزیدنت کارتر نوشتن و با شما صحبتی نداشتند که شما ایراد گرفتید در ضمن کسانی که جانب داری چه بطور مستقیم یا غیر مستقم از خاتمی و رژیم جمهوری اسلامی میکنن مشخص و معلوم هست از کجا خط میگیرن اگر وبلاگ شما در مورد مسائل عشق عاشقی هست چرا مسائل سیاسی را وسط میاورید شما چند وقته در آمریکا اقامت دارید آیا سی تی زن شیپ هستید یا خیر .
تشکر

سلام خانم/آقای سمی

من با خانم گنجی چندین ایمیل رد و بدل کردم و چون ایشون با دیدن متن فارسی در ایمیل مشکل داشتند اون در وبلاگ گذاشتم تا هم ایشون و هم بقیه بتونن در جریان باشن.

راستش شما که میدونید به من بگید که من از کجا خط میگیرم، چون خودم هم هنوز نمیدونم.

در ضمن دلیل اصلی ایجاد این وبلاگ این بوده که مسائلی رو که سنخیتی با مطالب وبلاگ عاشقانه های نرگس نداره توش مطرح بشه.

در مورد سئوال آخرتون هم باید بگم با عرض شرمندگی و بدلایل خصوصی از جواب دادن به سئوالتون معذورم.

موفق باشید

-امیر کاشانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد