آمریکایی که من شناختم

دیده ها و شنیده های من از سرزمین فرصتهای طلایی

آمریکایی که من شناختم

دیده ها و شنیده های من از سرزمین فرصتهای طلایی

بهشت

باز هم من و تو، چشم در چشم، دوست دارم وقتی که با نگاهمان کلام را بی معنی میکنیم. هر چه هست در نگاه من و توست، نگاهی پر از آنچه متعالیش میخوانند و همزمان پر از آنچه پلید و پست میخوانندش. با چشمانمان، و با حرکتهای ظریف عضلات صورتمان و در شکل لب و دهانمان همه هر چه را میخواهیم میگوییم، خیلی واضح و پر از حقیقت.



دنیا چشمان توست، دنیا احساس انگشتان ظریف توست وقتی که به آرامی نوازششان میکنم، و آنها هم چه خوب جواب نوازشهایم را میدهند. دنیا طپش قلب توست وقتی نفسهای عمیق میکشی، چقدر زیبا و آرامش بخش است آن هنگام که دنیا که در تو و من خلاصه میشود.


دستم را دراز میکنم و بازویت را آرام و با احتیاط نوازش میکنم و سپس دستم را سریع عقب میکشم، انگار که نگرانم آسیبی به یک اثر هنری گرانبها وارد آورم، دوست دارم در آغوشت بگیرم و تو را محکم در بقلم بفشارم، اما به همان نگاه و همان بازی دستها قانع میشوم.


مرا از خودم هم بهتر میشناسی، سالها تلاش کردم که وقتی روبرویم مینشینی بتوانم سینه ام را مردانه سپر کنم و با افتخار سرم را بالا بگیرم و مستقیم در چشمانت بنگرم، اما نتوانستم، همیشه در برابر چشمانت چونان مجرمی بزهکار بودم در دادگاه عدل. در چشمانت که نگاه میکنم، دلهایی که شکستم  یکی یکی از جلوی چشمانم عبور میکنند و دستهای نیاز و التماسی را که پس زدم یک به یک به صورتم سیلی میزنند. محکمتر از همه همان فرشته چهار ساله ای که در برابر اشک چشمانش فقط سر برگرداندم و راهم را را ادامه دادم. آنچه مرا میازارد اینها نیست، آنچه مرا میازارد احساس کوچکی و خردی ام در برابر توست، کاش زمان همان چند دقیقه پیش که در چشمان یکدیگر مینگریستیم می ایستاد.



سرم همچنان پایین است، دستهایت را آرام دور گردنم حلقه میکنی و سرت رو روی شانه ام میگذاری و بی صدا گریه میکنی، گریه ات بی صداست، اما قطرات گرم اشکت که روی شانه ام سر میخورند از هر فریادی بلندترند. بقلت میکنم و با دستانم پشتت را نوازش میکنم، سرم را رو به آسمان میگیرم تا اشکم سرازیر نشود و به خودم میگویم: "اینجا" بهشت است.


نظرات 18 + ارسال نظر
خاله ریزه سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ب.ظ

واقعاااااااااااااااااااا زیبا مینویسی امیر جان دوست دارم نوشته هایت را

فرشته سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ب.ظ

چه زیبا نوشتین...عشق جدید با اینکه هیجان انگیزه گاهی ترس ها و غم های گذشته را زنده میکنه.

من و عزیزترینم چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:04 ق.ظ

قشنگه حیف که لایک نداره....
امان از احساسات سرگردان!
این احساسات یه پناه می خوان یه دل بزرگ به بزرگیه زیبایی های دنیا و به لطافت یک گل نرگس!

الهام چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:32 ق.ظ

بی نظیر بود امیرخان؛ ممنون

به قول آلبر کامو:
"محبوب کسی نبودن فقط یک بدشانسی ست، در حالی که عاشق نبودن یک بدبختی است."

Reihaneh چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:57 ق.ظ

So beautiful

elahe چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:44 ق.ظ

برات یه بهشت بی پایان آرزو میکنم.از صمیم قلب

پونه چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:40 ب.ظ

بهشت بی نهایت بزرگ رو براتون آرزومندم !

علی بابا چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ب.ظ

بهشت در درون توست دوست من

خوشحالم که اون حس که متعلق به تو و امثال توست بهت برگشته رفیق.
امیدوارم قدرشو بدونی و این بار عشقی مانا و پایدار رو تجربه کنی.

خاله ریزه پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ق.ظ

امیر جان امیدوارم به بهترینها در زندگیت برسی زندگی سراسر تجربه است امیدوارم همیشه سالم و شاد باشی

sara javazi پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:13 ق.ظ

fekr nemikonam to ta hala dele kasi o shekonde bashiii
ehsaset zibast
midooni vaghti 2 nafar kheili ashegh ham bashand dige harf nemizanand va faghat ba negaheshoon ba ham harf mizanand
to por az ehsasiii
in o az neveshtehat kamelan mishe fahmid

مریم پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:38 ق.ظ

من که عشقمو از دست دادم با خوندن این متن زیبا نه تنها یاد بهشت نیفتادم بلکه به یاد جهنم تنهاییم گونه هام خیس شد.

خاطره جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:48 ق.ظ

امیرخان فوق العاده ای...آخه نمیشه که شما با این نوشته هاتون که انقدر پر احساس و زیباس دل کسی رو شکسته باشین..نه نمیشه واقعا.
بهشت پایدار رو براتون آرزو دارم. همیشه خوب و خوش باشین.

Saeid شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:56 ق.ظ

امیر جان ممنون از متن قشنگت

نسیم شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ

دروووووووود بردکتر عزیز
غمگین مینویسی بعضی وقتا

ص.ش یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:21 ق.ظ http://www.radefekr.blogfa.com

سلام!!!!!بعد از مدتها بروز کردیدها! کلمات با احساسی بود!
کتاب "الف" ار پائولو کوئیلیو را پیشنهاد میکنم بخونیn.امیدوارم هر چه زودتر پادشاهی سرزمینتون رو دوباره به دست بگیرید

احمد-ا یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:52 ب.ظ http://amirkashani.blogsky.com/

احسنت امیر خان عالی بود

سارا یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ب.ظ

سلام
یه غم بزرگ تو نوشته هاته
امیر خان عاشق شدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد